- گاه گدار
- بندرت
معنی گاه گدار - جستجوی لغت در جدول جو
- گاه گدار ((گُ))
- بندرت، بعضی اوقات
- گاه گدار
- بعضی اوقات، به ندرت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ندره بعضی اوقات
آنکه از کسی یا چیزی گله کند
آنکه از کسی یا چیزی شکایت کند
دارنده گیاه صاحب نبات، مرغزار علف زار
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد
بعضی اوقات، گاه از گاه، گاه به گاه
غافلگیر، اسبی که گاه گاه رم بکند، درد یا عارضه ای که ناگهان بروز کند، گاه گیر، گه گیر، گه گیری
جوشی چون دوغ جوشی مایعی که دارای گاز است آب گازدار دوغ گازدار
صاحب گله (گوسفندو غیره) آنکه گله رانگهبانی کند و پرورش دهد: گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده و گاوان بدانجا بداشته
اسبی که گاه گاه رم می کند، غافل گیر
به ندرت، کم و بیش
Knotty, Lumpy
nodoso, grumoso
knorrig, klumpig
węzłowy, grudkowaty
узловатый , комковатый
вузлуватий , грудкуватий
enredado, grumoso
noueux, grumeleux
nodoso, grumoso
knobbelig, klonterig
गुँठीदार , गड्डेदार
penuh simpul, menggumpal
매듭이 많은 , 덩어리가 있는
מסובך , גושני
纠结的 , 块状的
結び目の多い , しこりのある
düğümlü, topaklı
na fundo, yenye makojo
มีปม , เป็นก้อน