جدول جو
جدول جو

معنی گاه گدار - جستجوی لغت در جدول جو

گاه گدار
بندرت
تصویری از گاه گدار
تصویر گاه گدار
فرهنگ لغت هوشیار
گاه گدار
((گُ))
بندرت، بعضی اوقات
تصویری از گاه گدار
تصویر گاه گدار
فرهنگ فارسی معین
گاه گدار
بعضی اوقات، به ندرت
تصویری از گاه گدار
تصویر گاه گدار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گاه گداری
تصویر گاه گداری
ندره بعضی اوقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله گزار
تصویر گله گزار
آنکه از کسی یا چیزی گله کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گله گزار
تصویر گله گزار
آنکه از کسی یا چیزی شکایت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاه دار
تصویر گیاه دار
دارنده گیاه صاحب نبات، مرغزار علف زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه شمار
تصویر گاه شمار
((شُ))
کسی که درباره تقویم و اوقات کار می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گله دار
تصویر گله دار
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاه گاه
تصویر گاه گاه
بعضی اوقات، گاه از گاه، گاه به گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاه گیر
تصویر گاه گیر
غافلگیر، اسبی که گاه گاه رم بکند، درد یا عارضه ای که ناگهان بروز کند، گاه گیر، گه گیر، گه گیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاز دار
تصویر گاز دار
جوشی چون دوغ جوشی مایعی که دارای گاز است آب گازدار دوغ گازدار
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب گله (گوسفندو غیره) آنکه گله رانگهبانی کند و پرورش دهد: گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده و گاوان بدانجا بداشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه گیر
تصویر گاه گیر
اسبی که گاه گاه رم می کند، غافل گیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاه گاه
تصویر گاه گاه
به ندرت، کم و بیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گله دار
تصویر گله دار
((گَ لَّ یا لُِ))
دارنده گله (گاو و گوسفند و غیره)، آن که گله را نگهبانی کند و پرورش دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گره دار
تصویر گره دار
Knotty, Lumpy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
узловатый , комковатый
دیکشنری فارسی به روسی
вузлуватий , грудкуватий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
गुँठीदार , गड्डेदार
دیکشنری فارسی به هندی
매듭이 많은 , 덩어리가 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
מסובך , גושני
دیکشنری فارسی به عبری
纠结的 , 块状的
دیکشنری فارسی به چینی
結び目の多い , しこりのある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
มีปม , เป็นก้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی